جامعه نیازمند امنیت و آرامش است؛ زیرا خوشبختی و سعادت را جز به آرامش و آسایش نمی داند. هرگونه رفتاری که به این بخش از زندگی بشر آسیب رساند به عنوان رفتاری نابه هنجار و غیرقانونی شناخته شده و به شدت با آن مقابله می شود.
قرآن نیز به سبب آن که براساس فطرت انسانی نازل شده شامل آموزه های دستوری در این باره است تا محیطی آرام و امن برای شهروندانی که از آن به نام امت یاد می کند فراهم آورد.
نویسنده در مقاله حاضر کوشیده است تا نقش آشوبگران و اغتشاشگرانی را که با روش ها و رفتارهای ضدقانونی خود

امنیت اجتماعی را به خطر می افکنند، بر پایه آموزه های قرآنی تحلیل و واکاوی کند. با هم مطلب را از نظر می گذرانیم.
تهدید امنیتی آشوبگران
آن چه در آشوب ها و اغتشاشات داخلی پدید می آید، فقدان امنیت و آرامش و آسایش مردم است. جامعه ای که در آتش آشوب و اغتشاش می سوزد نه تنها گرفتار بی قانونی و نابودی عناصر جامعه مدنی و مدنیت است بلکه مهم ترین عنصر سعادت و خوشبختی فردی و جمعی یعنی امنیت و آرامش را از دست می دهد و اضطرب و نگرانی و تشویق دایمی، آن را در بر می گیرد.از این رو خداوند به شدت با هرگونه آشوب و اغتشاش برخورد می کند و آنان را به عنوان اهل بغی از کسانی می داند که فساد در زمین کرده و خون ایشان هدر است.
در آیه 54 سوره مائده به صراحت بیان شده که اهل بغی به سبب و آشوب هایی که درجامعه اسلامی ایجاد می کنند، از امت اسلام بیرون رفته و قوانین شهروندی و ایمانی درباره آنان اعمال نمی شود و اموری که برای دیگران حلال است بر ایشان حرام بوده و به شدت در دنیا و آخرت مواخذه و مجازات خواهند شد.
از آن جایی که آشوب و اغتشاش گری دقیقا در برابر قانون و جامعه مدنی قرار می گیرد، اسلام به گونه ای با آنان رفتار می کند که خودشان می خواهند. به این معنا که اغتشاش و آشوب، رفتار و رویه ای است که قانون را نادیده می گیرد و جامعه مدنی را با خطر هرج و مرج و قانون گریزی رو به رو می سازد. از این رو قرآن فرمان می دهد که با قانون شکنان و آشوبگران همانند آنان رفتار شود و اعمال قانون در حق آنان به یک معنا بی معناست.
به سخن دیگر، اگر افرادی از امت و شهروندان جامعه اسلامی به هر شکل و علتی قانون شکنی کردند، با آنان براساس قوانین برخورد می شود، اما کسانی که آشوب گر و اغتشاش آفرین هستند و اصولا با قانون و جامعه مدنی مشکل دارند، می بایست به گونه ای دیگر رفتار کرد. از این رو، لازم نیست که قوانین درباره آنان به همان شکلی که با دیگران عمل می شود، اعمال شود، بلکه شکل دیگری از اعمال مجازات برای آنان تعیین می شود که بسیار شدیدتر و سخت تر است؛ زیرا اصل مقابله به مثل و قصاص است که در این موارد خود را بر قوانین، حاکم و تحمیل می کند. خداوند درباره اهل بغی و آشوبگران و اغتشاش گرانی که جامعه مدنی و قانون را نادیده می گیرند و می کوشند تا نابه هنجاری و ضد قانون گرایی را در جامعه نهادینه کنند، رفتاری بسیار سخت را در پیش گرفته است. براساس این رویه فوق العاده و خاص خداوند اموری را که برای دیگران حلال است بر ایشان حرام می کند. (بقره آیه 173 و انعام آیه 145 و نحل آیه 115)
زیرا از نظر اسلام کسانی که اهل بغی می شوند، از دایره اسلام و قوانین آن بیرون می روند و شهروندی امت از آنان سلب می شود و اموری که به سبب همین شهروندی و اسلام برای آنان مجاز و مباح بود، حرام می شود (مائده آیه 54)
عدم اجرای قانون در حق آشوبگران
بغی که به معنای ظلم و ستم (ترتیب العین، ج1، ص 181) و طلب تجاوز از حد میانه در اموری است که حد وسط در آن مطلوب می باشد (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه) در اصطلاح شرعی و فرهنگ قرآنی درمورد کسی گفته می شود که از امام و رهبری امت نافرمانی کرده و از اطاعت امام عادل (القاموس الفقهی) و یا امام معصوم (ع) بیرون رود. کسی که بر امام عادلی خروج کند، اهل بغی و آشوبگری است که می بایست قانون خاصی را درباره او اجرا کرد که یکی از این امور، عدم اجرای قوانین عادی و جاری درحق اوست.به سخن دیگر، خروج از اطاعت امام و نافرمانی نسبت به رهبری و دولت اسلامی عادل موجب می شود تا شخص از حقوق شهروندی خود بیرون رود و قوانین عادی جاری درحق وی اجرا نشود، بلکه قوانین خاص بر او جاری و اعمال گردد. از این رو چیزهایی که برای دیگران حتی در شرایط غیر عادی حلال می باشد و شخص به عنوان مضطر می تواند از آن بهره گیرد، آشوبگر و اهل بغی نمی تواند از آن استفاده کند.
این بدان معناست که خروج و نافرمانی از رهبری امام عادل و دولت عادل اسلامی وی را از بسیاری از حقوق شهروندی بیرون می برد و شرایط خاص و قوانین خاصی را بر او تحمیل می کند؛ زیرا نافرمانی و خروج از اطاعت امام عادل به معنای تن ندادن به قانون و مدنیت است؛ از این رو رفتار و قوانینی مناسب با آن انجام می گیرد تا دیگر، کسی خیال خروج از قانون وجامعه مدنی را به ذهن خود راه ندهد.
به عبارت دیگر، جامعه مدنی بر مدار و محور قانون معنا و مفهوم می یابد و این قانون است که حافظ جان و مال و عرض اوست. اکنون آشوب گر و اهل بغی با خروج از اطاعت رهبری، اصل قانون و هسته اصلی آن را نشانه رفته است؛ بنابر این می بایست به گونه ای با او برخورد شود که راهی جز بازگشت به قانون و مدنیت را نیابد و دیگران نیز اجازه قانون گریزی و مخالفت با رهبری را به خود ندهند.
خداوند درهمین آیات پیش گفته آشوب گران و اهل بغی را بیرون از رحمت خود معرفی می کند و بغی بر امام را سبب محرومیت از آمرزش خود می داند. بنابر این اگر کسی حتی درحال اضطراری قرارگیرد که به دنبال بغی برای او پدید آمده است نمی تواند قوانین اضطراری را برای خود بخواهد و اموری که دراین زمان حلال است برای خود حلال بشمارد، بلکه به سبب آن که خود این شرایط را پدید آورده و از باب اضطرار به اختیار می باشد نمی تواند از قوانین اضطراری سود برد و در صورت استفاده مجازات مضاعف خواهد شد.
بنابراین شرایط برای اهل بغی و آشوبگر و اغتشاشگر بسیار سخت تر و شدیدتر است و قوانین به شکل دیگر درباره او اجرا می شود؛ زیرا اهل بغی به نوعی دچار ارتداد هستند. به این معنا که ارتدادگاه به خروج از اسلام تحقق می یابد و گاه به نافرمانی از رهبری و اطاعت از وی تحقق پیدا می کند. از این رو امیر مومنان علی (ع) پس از جنگ جمل که با ناکثین و پیمان شکنان رخ داد فرمودند: به خدا سوگند جنگی با اهل این آیه (آیه 54سوره مائده) انجام نشد مگر امروز و آن گاه آن حضرت همین آیه را قرائت نمود. (فقه القرآن، راوندی، ج 1، ص 566 و 568).
دراین آیه به صراحت بیان شده که اهل بغی به سبب و آشوب هایی که درجامعه اسلامی ایجاد می کنند، از امت اسلام بیرون رفته و قوانین شهروندی و ایمانی درباره آنان اعمال نمی شود و اموری که برای دیگران حلال است بر ایشان حرام بوده و به شدت در دنیا و آخرت مواخذه و مجازات خواهند شد.
علامه شهیر طبرسی در تفسیر خود بر این نکته تاکید می کند که مقصود از قوم در آیه فوق امیرمومنان علی (ع) و اصحاب وی می باشند که با باغیان و آشوبگرانی چون ناکثین و قاسطین و مارقین جنگیده وجهاد کرده اند. (مجمع البیان، ج 3 ص 260) بسیاری از مفسران مفاد آیه مذکور را از اخبار غیبی و بیان واقعه پیش از وقوع آن دانسته اند (کشاف زمخشری، ج 1، ص 644 و تفسیر التحریر، ج 4، جزء 6، ص 235) زیرا این واقعه هرگز درعصر پیامبر (ص) اتفاق نیفتاد بلکه درعصر امیرمومنان (ع) و خلافت ظاهری آن تحقق یافته است چنان که خود آن حضرت (ع) به صراحت اعلام می دارد که این جنگ پیش از جمل اتفاق نیفتاده است. بنابر این باید گفت ارتدادی که در جنگ جمل رخ داد به سبب نافرمانی از رهبری عادل بوده است.
به سخن دیگر، نافرمانی از قوانین و جامعه مدنی که با نافرمانی از فرمان های رهبری و پیمان شکنی پدید می آید خود نوعی از انواع ارتداد است و قوانین ارتداد بر آنان بار می شود که از جمله این قوانین کشتن و قتل مرتدان به ویژه به دنبال قانون شکنی و تعرض به امنیت و آرامش شهروندان است.

علت تشدید مجازات وبه شکلی عدم اجرای قوانین عادی نسبت به آنان را می بایست در تهدیدات امنیتی رفتارهای اهل بغی و آشوبگران جست؛ زیرا آشوبگران، جامعه را درمسیری قرار می دهند که برخلاف هدف و فلسفه وجودی دین و ارسال پیامبران است؛ چون هدف و فلسفه وجودی دین و پیامبران، آموزش قانون و تربیت انسان ها برپایه قانون است که از آن به تعلیم و تزکیه براساس کتاب یاد شده است. (حدید آیه 25) بنابر این آشوبگران و اهل بغی دقیقا در برابر رسالت هستند. و از آن جایی که قانون شکنی و قانون گریزی و از میان بردن جامعه مدنی، از درون امت انجام می پذیرد، بسیار خطرناک تر و زشت تر است؛ زیرا پایه های جامعه مدنی وامت را از میان می برد و به دشمنان نیز امکان هجوم و یورش و موفقیت آسان را می دهد. بنابر این لازم است که به شدت با اهل بغی و آشوبگران و اغتشاش گران داخلی برخورد کرد تا جامعه و امت براساس آموزه های الهی باقی و برقرار بماند و اهداف و رسالت پیامبران به سرانجام خوشی برسد.
نویسنده: رضا حامدی
منبع: روزنامه - کیهان